Thursday, July 22, 2010

پیکرنامه

نیست در عالم بساط خوش‌دلی
پس اگر شهوت نداری غافلی
از تن خوش‌پیکران خوش کام گیر
زان‌که جز شهوت نباشد حاصلی
انّما الشََهواتُ مِفتاحُ الفَلاحِ
بحر شهوت را نباشد ساحلی
غرق باید شد در این بحر ای پسر
تا که بر ساحل نشستی جاهلی

توضیح مدیر وبلاگ (فریبرز): پیکرنامه سروده‌ی بساطی سمرقندی از منظومه‌های کلاسیک سکسوالیته‌محور ادبیات ماست که متأسفانه کمتر مورد توجه قرار گرفته است. سبک سهل و ممتنع آن بعدها مورد توجه شعرای دیگری قرار گرفت و در منظومه‌ی حدود الآلة که اوج قله‌ی ادبیات ناجورست، به شکوفایی رسید.

2 comments:

شهریار said...

سلام، من یه ماجرایی درباره‌ی بساطی سمرقندی شنیدم که می‌خوام ببینم حقیقت داره یا نه:
شنیدم زمان حمله‌ی مغول به ایران همه‌جا رو دنبال بساطی سمرقندی می‌گردن، ولی پیداشن نمی‌کنن، بعد به کتابخانه‌ی بخارا میرن و تمام اشعار بساطی رو می‌سوزونن (به خاطر مشکلی که چنگیزخان با سکسوالیته داشته، بعضی از مورخها نظیر سامانی‌ساسانی عقیده دارن چنگیزخان از آلت بی‌بهره بوده، یا اگرم بهره‌مند بوده به مقدار ناچیز)، هیچکس دیگه بساطی رو نمی‌بینه، می‌گن فقط چند تا بیت از بساطی باقی مونده ...

Anonymous said...

از آقای فریبرز تقاضای این دارم که در مورد یک خاطره ی فتیش بنویسد.
ممنون