توضیح مدیر وبلاگ (فریبرز): متن زیر ایمیل یکی از خوانندگان است که در رابطه با داستان دختر داغ ارسال شده است. به انتقادات ایشان که تا حدی هم بیرحمانه و دور از انصاف است به زودی پاسخ داده خواهد شد
به فریبرزی که خودش را گم کرده است؟
سلام آقای فریبرز. ببخشید که بیمقمدمه سر اصل مطلب میروم. مثل اینکه اینجا روال بر این است که همه دو سه سطر در مدح شما بنویسند تا ایمیلشان چاپ شود. گروه کوچکی مجیزگوی و مگس دور شیرینی جلوی چشم شما را گرفتهاند تا حقیقت را نبینید. آیا خودتان در این چند وقت اخیر آرشیو ناجور را مرور کردهاید؟ ما با داستانهایی مثل «غریبه» و «نابخشوده» زندگی کردهایم و امروز از امثال آن داستانها هیچ خبری نیست. کسی هست که بتواند داستان روانشناختی و چند لایهی «مخمصه» را با داستانهایی که جدیداً در وبلاگ منتشر میکنید مقایسه کند؟ فضای وبلاگ آکنده از نقدهای بیسروته به اصطلاح روشنفکری شده که هیچ سودی برای خوانندگان عادی ندارد و تنها شهرت کوچکی برای کسی رقم میزند که به خودش جرات داده و ایمیل زده است. بهتر است هیچ کدام مصداق این بیت نشویم که «پی شهرت رفت، هیچش آمد دست؟ او که شهوت را فرامُش کردهست؟» ... صحبت در این باره بسیار است و مجال اندک. از این نکتهها که بگذریم چند نکته در مورد ترجمهی داستان hot girl وجود دارد. اول اینکه این داستان به نظر بسیاری از صاحبنظران و بنده، بالاتر از بانوی جنسی قرار میگیرد. کافی است به مواردی مثل قدرت دیالوگها یا نقطهی اوج داستان دقت کنید. در ضمن اشتباهات فاحشی در ترجمهی همان دو دیالوگ اول وجود دارد که سعی میکنم با نشان دادن جایگزین، آن را تصحیح کنم. بیسلیقگی عجیبی هم در مورد عنوان داستان اعمال شده و این من را کنجکاوتر میکند که چرا هیچوقت اسم مترجمها را کنار داستان
قرار ندادهاید. آقای فریبرز، شاید خود شما داستانها را ترجمه میکنید و بد جوری هم از انتقاد میترسید
باکرهی آتشینمزاج
- آقا آنجا را نگاه کن! عجب دختر آتشینمزاجی است
- عجب! فکر میکنم پرحرارت ترین دختری است که در طول عمرم دیدهام
No comments:
Post a Comment