Friday, November 5, 2010

نقد ترجمه‌ی بانوی جنسی - دو

توضیح مدیر وبلاگ (فریبرز): متن زیر ای‌میل یکی از خوانندگان است که در رابطه با داستان کلاسیک sexy lady ارسال شده.

با سلام خدمت رئیس با لیاقت سایت جنسی ناجور که در تمام این مدت بهترین داستان‌ها را با کیفیت مطلوب به دست خواننده‌ی طالب رسانده است. من یکی از خوانندگان سایت شما هستم و مدت‌هاست مطالب را می‌خوانم و استفاده می‌کنم. همیشه هم ممنون رئیس سایت (فریبرز) هستم و هر جا بحث ناجوری راه می‌افتد، شما و سایتتان را به همه معرفی می‌کنم و خلاصه مشتری‌های زیادی برای سایتتان پیدا کرده‌ام. با همه‌ی این حرف‌ها، یک روز سایت را باز کردم و دیدم مطلبی با عنوان «بانوی جنسی» ارسال شده است. داستان را تا آخر خواندم و حس خاصی پیدا نکردم. وقتی توضیح مدیر سایت (فریبرز) را دیدم، چند دقیقه‌ای به صفحه خیره ماندم. واقعاً این متن ترجمه‌ی داستان sexy lady بود؟ مدت‌ها پیش متن اصلی این داستان را خوانده بودم و آن را با تمام جزئیات در ذهن داشتم. بانوی جنسی سایت ناجور انگار بالکل داستان دیگری بود. چند وقتی با خودم کلنجار رفتم و مردد بودم که این نامه را به فریبرز عزیز بنویسم یا نه، تا این که دیدم فردی به نام شهروز این جرئت را به خودش داده و از ترجمه‌ی داستان انتقاد کرده است. متن شهروز صرفاً به خاطر جرئت در انتقاد قابل ستایش است، اما خودش هم ایرادهایی اساسی دارد.

در مورد ترجمه‌ی داستان‌های کلاسیک، جدیدترین نگرش این است که متن آن‌ها را به زبان معیار امروز نزدیک کنیم. یعنی همان‌طوری که مردم حرف می‌زنند. متن جناب شهروز کاملاً آرکائیک بود و می‌خواست برای چند قرن پیش لحن و زبان جعل کند. در حالی که ما از چند و چون گفتار مردم در زمان نگارش داستان sexy lady اطلاعی نداریم. بزرگترین کاری که یک مترجم می‌تواند بکند، نزدیک کردن متن اصلی به زبان روزمره‌ی مردم است. کسی که به خودش جرئت می‌دهد و دست به ترجمه‌ی داستانی در حد sexy lady می‌زند، باید بداند که قدم در چه راهی گذاشته است. با این توصیفات، جسارتاً و با اجازه از فریبرز عزیز قسمتی از داستان را با این نگرش ترجمه کرده‌ام. دوستان صاحب‌نظر حتماً جسارت مرا می‌بخشند.

خانم جذاب

تا رفت تو خیابون، یهویی همه‌ی مردا بی‌خیال کار شدن و شروع کردن به هیزبازی. آره بابا! اصلاً دارم راجع به خانوم جذاب حرف می‌زنم. خانم جذاب همون مسیر همیشگی رو رفت و سعی کرد طوری بره که هیچ مردی خودش رو به‌ش نماله. ولی بخشکی شانس! اول هفته بود و پیاده‌روها انقدر شلوغ بودن که یه خانم جذاب نمی‌تونست بدون مشکل ازشون رد بشه.

با بهترین آرزوها برای فریبرز
نریمان

No comments: