Thursday, November 25, 2010

دختر داغ

- اون‌جا رو نگا پسر! چه دختر داغی!
- واو... فکر کنم داغ‌ترین دختریه که در تمام عمرم دیده‌م!

دختر داغ، بی‌اعتنا به حرف‌هایی که حالا دیگر مثل نفس کشیدن جزئی جدایی‌ناپذیر از زندگیش شده بودند، از کنار دو پسر گذشت.

- ته خیابون اون دختره رو می‌بینی؟ فکر کنم انقدر داغ باشه که همین الآن بسوزم.
- آره واقعاً داغه... یه دختر داغ.

دختر داغ وقتی نزدیک دو پسر بعدی رسید، برای اولین بار هنگام برخورد با چنین صحنه‌ای، سرعتش را کم کرد. پسرها متعجب نگاهش می‌کردند و با ترس، منتظر یک واکنش ناگهانی از دختر داغ بودند. دختر داغ کنار آن دو ایستاد. چند لحظه‌ای نگاهشان کرد و راه افتاد که برود. چیزی مثل ترمز مانع حرکت دختر داغ می‌شد. با حرکتی ناگهانی لباس‌هایش را درآورد و با هر دو پسر به معاشقه پرداخت.

پایان

توضیح مدیر وبلاگ (فریبرز): این داستان ترجمه‌ای است از داستان hot girl که برخی از صاحب‌نظران آن را بعد از داستان sexy lady قرار می‌دهند.

No comments: