Monday, March 15, 2010

درباره‌ی ناجور

به رضای عزیز که وقتی ناجور را خواند چهره در هم کشید

ناجور؛ که جور نیست. هماهنگ نیست. متنی نیست که توقع خواندنش را داشته‌ایم، چه با دید پسری تازه‌بالغ و برای خودارضایی به آن نگاه کنیم، و چه مثل رضا با دید یک منتقد ادبی. جهان‌متن نوشتار ناجور دلالت‌ها را به وجود نمی‌آورد، با نگاهی کلی‌تر حتی (مثلاً آن‌گونه که در آثار شاگردان اولیه‌ی براهنی می‌بینیم، و نه شاگردانِ شاگردانش) دلالت‌ها را پنهان هم نمی‌سازد: ناجور به یک‌باره دلالت‌ها را نابود می‌کند و تلاشی هم ندارد که از خاکستر آن‌ها ققنوسی متولد شود.

در ناجور معنا نه در ذهن مخاطب، و نه در ذهن مؤلف، که در خود متن شکل می‌گیرد. در این صفحه‌ی سفید و با این فونت بدون هارمونی، ناکوک، و آن‌گونه که من دوست دارم بنامم: ناجور. اگر روزی هیچ انسانی روی زمین باقی نمانده باشد، نه به مثابه مؤلف و نه به مثابه خواننده، ناجور خواهد بود. ناجور برای تولید معنا یک دوجنسی تمام عیار است، معنا را در خود تولید می‌کند، نشانه‌ها (دلالت‌ها؟) را نادیده می‌گیرد، به‌روز می‌شود؛ بدون این‌که من (ما؟) بخواهم (بخواهیم؟).
؛

1 comment:

Anonymous said...

توضیح بسیار دقیقی بود