Sunday, December 26, 2010

پاک‌باخته، قسمت سوم

هر شوخی‌ای حدی دارد. از یک جایی به بعد بی‌مزه می‌شود. کسی که این شوخی مسخره را راه انداخته باید زودتر تمامش کند. فرض کنیم به جای من این شوخی را با کسی می‌کرد که واقعاً آلتش کوچک بود... خب البته می‌دانسته باید با چه کسی این شوخی را بکند. در هر صورت فرقی ندارد، این شوخی لوس شده و باید جلویش گرفته شود. باز چند روز پیش داشتم در خیابان راه می‌رفتم. شدیداً شلوغ بود و تقریباً همه خودشان را به هم می‌مالیدند. یکی زیر گوشم گفت «فلانی... بپّا که اونایی رو که آلتشون کوچیکه می‌گیرن» و غیبش زد. باید می‌خندیدم و می‌گفتم چه شوخی بامزه‌ای؟ توقع داشت چه واکنشی نشان بدهم؟ اصلاً کسی که این را گفت کی بود؟ منظورش چی بود؟ این بازی مسخره را کی راه انداخته؟ برای من کوچکترین اهمیتی ندارد، چون از خودم مطمئنم. دیگر حوصله‌ی خنده‌های یواشکی این و آن را ندارم. البته آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟

ادامه دارد...

No comments: