Saturday, December 18, 2010

پاک‌باخته، قسمت دوم

من که مشکلی ندارم. اصلاً هر کس دلش می‌خواهد بگوید آلت فلانی کوچک است. من کار خودم را می‌کنم و چون از خودم مطمئنم ناراحت نمی‌شوم. ولی چرا هرجا می‌روم همه دارند من را به همدیگر نشان می‌دهند و می‌خندند؟ امروز هم قبل از این که وارد دانشگاه شوم، دیدم روی دیوارهای بیرون آن پوسترهایی با علامت پارک ممنوع چسبانده‌اند و به جای علامت پی، یک نفر را با آلت کوچک کشیده‌اند. راستش کمی خنده‌ام گرفت ولی دلیل این کار را نفهمیدم. هر طوری که بود سعی کردم عادی برخورد کنم. بدون این‌که نگرانی از حالت چهره‌ام مشخص باشد، سرم را انداختم پایین و از در اصلی دانشگاه رفتم تو. چند نفری همان دم در انگار منتظر کسی ایستاده بودند. تا پایم از مرز رد شد، صدای خنده‌های زیرزیرکیشان را شنیدم. بینشان دختر هم دیده می‌شد. نگاهشان نکردم تا متوجه چیزی نشوند. اما می‌فهمیدم که دارند نگاهم می‌کنند. حتماً یک نفر دارد با من شوخی می‌کند.

ادامه دارد...

No comments: