Monday, June 7, 2010

بازیچه

یک سال بعد از این‌که مالاندن خودم به دخترها را شروع کردم، حس مسخره‌ای به‌م دست داد. فکر کردم شاید در تمام این مدت آن‌ها بوده‌اند که خودشان را به من مالانده‌اند. شب‌ها از فکر و خیال خوابم نمی‌برد و فشار عصبی ناشی از این افکار، باعث شده بود نتوانم خودم را به کسی بمالم. یک شب وقتی هجوم این افکار امانم را بریده بود، خودارضایی ناچیزی کردم و به خواب رفتم. امیدوار بودم فردا همه‌چیز درست شده باشد.

پایان

2 comments:

Shepherd said...

هرکی که هستی خیلی افکار کثیفی داری

توبه کن

H. said...

پستت مثل دشنه از پشت رفت تو بدنم.