Wednesday, January 12, 2011

پاک‌باخته، قسمت پنجم

«ورود سگ، سیاه‌پوست و کسانی که آلتشان کوچک است ممنوع.»
خوشبختانه الآن آن قدر از خودم مطمئنم که وقتی این شوخی چندش‌آور را دیدم، بدون هیچ ترس و لرزی جلوی همه خودکارم را درآوردم و زیرش نوشتم «بخندم یا پولشو بدم؟». به نظرم از اول اشتباه از خودم بود که با خونسردی از کنار این شوخی‌ها رد شدم. همان بارهای اول هم می‌توانستم مثل همین دفعه واکنش تند نشان بدهم، اما فکر می‌کردم با بی‌اعتنایی اوضاع بهتر می‌شود.
تقریباً مطمئن شده‌ام که طرف خودی است. برای همین خیلی خیلی با احتیاط جلو می‌روم تا اگر فهمیدم چه کسی است، آبرویش جلوی من نرود و بعداً که همدیگر را دیدیم خجالت نکشد. البته مهم نیست... ولی کمی کنجکاوم بدانم چه کسی دارد از این قضیه سود می‌برد. به خصوص که طعنه‌هایش علنی شده و حالت توهین پیدا کرده. وقتی خودکارم را درآوردم، اطراف را چک کردم که هیچ دختری من را در آن حالت نبیند.

ادامه دارد...

No comments: