Thursday, April 15, 2010

طوفان (قسمت دوم)

صبر کردم تا یک تاکسی پر از دختر کنارم نگه دارد. در مسیر خودم را تا جایی که میشد به دختر کناری چسباندم. در اتوبوس هم نزدیک قسمت زنانه ایستادم و خودم را به اکثر زن‌ها مالاندم و نیمه‌جنب وارد دانشگاه شدم.

ادامه دارد...

No comments: